نام کوه در زبانهای مختلف: K2، چهوقوری، گودوین-اوستن
ارتفاع قله: 8611 متر
مختصات GPS: 35°52′57″N 76°30′48″E
قله K2 با نامهای کوه گودوین-اوستن یا چهوقوری نیز شناخته میشود و با ارتفاع 8611 متر (28،251 فوت) دومین قله بلند در این کره خاکی بعد از کوه اورست به شمار میرود. این کوه در مرز چین و پاکستان بین بالستان و منطقه گیلگیت-بالستان در بخش شمالی پاکستان و کشور مستقل تاکسکورگان خینجیانگ، چین قرار گرفته است. K2 رو میتوان بلندترین قله منطقه قراقروم پاکستان و خینجیانگ چین دانست.
K2 به دلیل دشواری صعود با نام کوه وحشی نیز شناخته میشود و در بین قلل 8000 متری دومین رتبه مرگ و میر را داراست. با ثبت حدود 300 صعود موفق و 77 کشته میتوان چنین بیان کرد که از هر 4 نفری که به سمت قله میروند یک نفر باز نمیگردد. البته دستیابی به این قله از رخ چین دارای چالشهای فراوانی است و دشوارتر محسوب میشود و صعودهای موفق به این قله معمولا از سمت پاکستان رخ میدهد. برخلاف آناپورنا، که بیشترین نرخ مرگ و میر را داراست (61 نفر کشته در مقابل 191 صعود)، K2 تاکنون در زمستان صعود نشده است. موقعیت جعرافیایی شمالیتر قله K2 سبب میشود تا شرایط هوایی بسیار سردی بر این منطقه حاکم باشد.
نام K2 را برگرفته از سیستم نامگذاری ارائه شده در تحقیق جامع تریگونومتریک بریتانایا-هند دانست. توماس مونتگومری اولین کسی است که رشته کوههای منطقه قراقروم را مورد بررسی قرار داده است، در ترسیمههایی به جا مانده از وی دو قله مهم این منطقه (در منطقهای به بزرگی 210 کیلومتر مربع) کوههایی بودند که با نام K1 و K2 ثبت شدند.
سیاست این تحقیق این بوده که تا جایی که ممکن است از اسامی محلی برای نامگذاری کوهها استفاده شود به این دلیل کوه K1 که با نام ماشربروم شناخته میشد تغییر نام داد ولی K2 به علت دور از دسترس بودن دارای نام محلی نبوده است و همین اسم روی آن باقی ماند. کوه K2 از روستای آسکول، آخرین روستا در بخش جنوبی رشته کوه، قابل مشاهده نیست و در بخش شمالی نیز تنها هالهای از آن از روی یخچال بالتورو دیده میشود که تنها تعداد کمی از افراد محلی جرات و جسارت رفتن به این منطقه را دارا بودهاند. نام چهوقوری از ریشه کلمات بالتی است که از دو بخش Chhogo به معنای بزرگ و ri به معنای کوه تشکیل شده است. ممکن است این نام در اکتشافات انجام شده از طرف کوهنوردان و کاشفان شرقی اختصاص یافته باشد و یا به شکل سادهای در جواب سوال "نام آن کوه چیست؟" پاسخ داده شده است کوه بلند! اسامی محلی دیگری چون لامبا پاهار و داپسانگ نیز وجود دارند که زیاد مورد استفاده قرار نمیگیرند. به دلیل نبود نام محلی برای این کوه، نام کوه گودوین-اوستین، به افتخار هنری گودوین-آوستین و اولین کاشفان منطقه ارائه گردید که از طرف انجمن جغرافیایی سلطنتی رد شد، البته در چندین نقشه این اسم مورد استفاده قرار گرفته است.
K2 در بخش شمال غربی ناحیه قراقروم قرار گرفته است. این کوه در بخش بالستان ناحیه بالستان-گیلگیت و در بخش تاکسکورگان خینجیانگ چین قرار گرفته است. مرز تاریم باسین محدوده شمالی این کوهستان و هیمالیای کوچک نیز مرز جنوبی را مشخص میکند. آبهای ناشی از ذوب یخها که از یخچالها ناشی میشوند، همانند یخچالهایی که در بخش شرقی K2 دیده میشود میتوانند نقش بسیار مهمی در تهیه آب زمینهای کشاورزی و آب تازه منطقه داشته باشند.
شهرت K2 علاوه بر شهرت محلی و برجستگی آن، به ارتفاع این قله نیز برمیگردد. این کوه بیش از 3000 متر از کف یخچالهای اطراف بالاتر است و میتوان آن را هرمی شیبدار دانست که در تمام جهات شیب زیادی داراست. شیب جبهه شمالی بیشتر است و ارتفاع آن از کمپ اصلی حدود 3200 متر (10،500 فوت) محاسبه شده است که در واقع در مسافت حدود 3000 متر این افزایش ارتفاع صورت میگیرد. به طور کلی افزایش ارتفاع در جبهههای مختلف بالای 2800 متر است که در کمتر از 4000 متر مسافت اتفاق میافتد. در سال 1986 در اکسپدیشن انجام شده توسط جورج والرستین اندازهگیری اشتباهی انجام گرفت و ارتفاع آن بیشتر از قله اورست ثبت شد. اندازهگیری اصلاح شده در سال 1987 انجام گرفت اما خبر بلندتر بودن قله K2 در جراید، اخبار و مقالات مختلف همچنان باقی است.
تلاشهای اولیه
رخ غربی K2 که در بالای یخچال ساونیا قرار گرفته است و در سال 1909 تصویر برداری شده است. این کوه برای اولین بار توسط تیمهای اروپایی در سال 1856 بررسی گردید. اعضاء تیم توماس مونتگومری قله K2 را به عنوان دومین قله منطقه قراقروم معرفی کردند. قلل دیگر با نامهای K1، K3، K4 و K5 نامگذاری شدند که نهایتا اسامی آنها به ترتیب به ماشربروم، گاشربروم 4، گاشربروم 2 و گاشربروم 1 تغییر یافتند. در سال 1892، مارتین کونوی اکسپدیشن بریتانیایی را برای رسیدن به کونکوردیا در یخچال بالتورو ترتیب داد.
اولین تلاش جدی برای صعود به قله K2 در سال 1902 توسط اوسکار اکنشتین، آلیستر کروولی، جولز جاکوت-گویلارمود، هنریخ فانل، ویکتور وسلی و گای نولز از جبهه شمالی انجام گرفت. در اوایل قرن 20، سیستم حمل و نقل مدرن وجود نداشت و فقط حدود 14 روز طول میکشید تا بتوانند به پای کوه برسند. بعد از 5 تلاش بسیار جدی و هزینه بر توانستند تا ارتفاع 6525 متری (21،470 فوت) دست یابند. علی رغم عدم وجود وسایل و تجهیزات مدرن، لباسهای ضد آب و چالش زیاد برنامه کروولی عنوان کرده است که هیچ کس و هیچ حیوانی در این صعود آسیبی ندید. بیماری (کرولی از تاثیرات باقیمانده مالاریا رنج میبرد) و ترکیبی از مشکلات تمرینی، تضادهای شخصیتی و شرایط هوایی بدی که در طی 68 روز سپری شده در قله K2 از عوامل شکست محسوب میشدند (در آن زمان رکورد طولانیترین زمانی که در ارتفاع سپری شده است نیز محسوب میشود) و تنها 8 روز هوای مناسب به خود دید.
اکسپدیشن بعدی انجام شده بر روی K2 به سال 1909 بر میگردد، این اکسپدیشن توسط پرینس لوگی آمدو، دوک آف آبروزی توانستند به ارتفاع 6250 متری (20،510 فوت) در جبهه جنوب غربی برسند که امروزه هم با نام خط الراس آبروزی شناخته میشود. این مسیر بعدها بخشی از مسیر استاندارد حساب شد اما در آن روزها به دلیل شیب زیاد و سختی مسیر به فراموشی سپرده شد. بعد از فراز و نشیب بسیار زیاد برای پیدا کردن راهی قابل صعود در جبهه غربی و شمالی نهایتا دوک چنین اعلام کرد که قله K2 هیچگاه صعود نخواهد شد و تیم تلاش خود را به صعود قله چوقولیسا تغییر دادند، دوک در این برنامه توانست تا 150 متری زیر قله برسد اما طوفان وی را از رسیدن به قله بازداشت.
جبهه شرقی K2، که در طی اکسپدیشن 1909 به ثبت رسیده است.
تا سال 1938 تلاش دیگری بر روی K2 انجام نگرفت، در این سال اکسپدیشن آمریکایی با سرپرستی چارلز هاستون برای شناسایی این کوه انجام گرفت. آنها به این نتیجه رسیدند که مسیر آبروزی عملیترین راهی است که میتواند آنها را تا ارتفاع حدود 8000 متر (26،000 فوت) برساند. کمبود آذوقه و بد بودن شرایط هوایی از جمله دلایلی بود که آنها مجبور به برگشت شدند. سال بعد از این تلاش، اکسپدیشنی به سرپرستی فریتز ویسنز تا 200 متری (660 فوتی) زیر قله رسیدند اما برنامه با فاجعهای که منجر به ناپدید شدن پاسانگ کیکولی، پاسانگ کیتار و پینستو در ارتفاعات بالا شد.
چارلز هاتسون مجدد در سال 1953 با اکسپدیشنی دیگر به K2 بازگشت. این اکسپدیشن نیز به دلیل طوفان بسیار زیاد تیم را 10 روز در ارتفاع 7800 متری (25،590 فوتی) زمینگیرد کرد، در این اثنا آرت گیلکی به شدت درگیر بیماری شد. عقب نشینی و بازگشتی نا امیدانه انجام گرفت، پیت اسچونینگ توانست تقریبا تمام تیم را از ریزش حجمی عظیمی از برف نجات دهد و تنها گیکی کشته شد، دلیل کشته شدن وی هم از خود گذشتگی وی برای جدا شدن از تیمش و برای حفظ جان آنها بر اثر ریزش بهمن بود. علی رغم شکست در صعود و تراژدی رخ داده، شجاعتی که در این صعود به ثبت رسید و دیده شد این برنامه را در تاریخ کوهنوردی تبدیل به سمبلی مشخص و برجسته کرد.
آچیل کمپگنونی بر روی قله K2 و اولین صعود انجام شده (31 جولای 1954)
امروزه K2 تقریبا از تمام یالهای منتهی به قله صعود شده است، در مقایسه با اورست که ارتفاع بالاتری دارد، قله K2 از سختی بیشتری برخوردار است و صعودی خطرناک به شمار میرود، ارتفاع زیاد کوه از کمپ اصلی و شرایط متغیر هوایی از جمله عوامل خطرناک حاکم بر کوهستان به شمار میروند. تا سال 2010 فقط 302 نفر توانستند بر قله K2 دست یابند که با 2700 بار صعود قله اورست قابل مقایسه نیست. حداقل 80 نفر (تا سپتامبر 2010) در این کوهستان کشته شدهاند. در فاجعه سال 1986، 13 کوهنورد از اکسپدیشنهای مختلف در این کوه کشته شدند، در 13 آگوست 1995 نیز 6 کوهنورد در این کوه قربانی شدند و نهایتا در فاجعه K2 در سال 2008 نیز 11 نفر کشته شدند.
مسیرهای اصلی که در جبهه جنوبی K2 صعود شدهاند: A: یال غربی، B: جبهه غربی، C: یال جنوب غربی، D: جبهه جنوبی، E: مسیر جنوبی-جنوب شرقی، F: مسیر آبروزی
مسیرهای مختلفی بر روی K2 صعود شده ا ست که دارای درجات سختی مختلفی میباشند، اما اغلب آنها دارای مشخصات یکسانی هستند. اولین مسئله ارتفاع بالای آن و کم شدن اکسیژن موجود در آن ارتفاع به شمار میرود. در آن ارتفاع تنها به مقدار یک سوم اکسیژن نسبت به سطح دریاها موجود است. دومین دلیل آن تمایل طبیعی منطقه به ایجاد طوفانهای سهمگین است که دلیل اغلب تلفات منطقه به شمار میرود. سومین دلیل آن نیز شیب زیاد کوه است که تقریبا در تمام مسیرها مشهود است. علی رغم تلاشهای زیاد انجام گرفته تاکنون صعود زمستانی موفقی به ثبت نرسیده است. اغلب مسیرهای اصلی صعود شده در سمت پاکستان میباشد، یعنی بخشی که کمپ اصلی در آن واقع شده است.
مسیر استاندارد صعود که اغلب کوهنوردان مورد استفاده قرار میدهند (بیش از 75% صعود کنندگان) همین مسیر میباشد که در سمت پاکستانی قرار گرفته است. این مسیر برای اولین بار توسط پرینس لویجی آمدو و دوک آبروزی در سال 1909 تلاش شد. این مسیر جنوب شرقیترین مسیر صعود به حساب میآید که از یخچال گودوین اوستین شروع میشود. این یخجال از ارتفاع 5400 متری (17،700 فوت) آغاز میشود یعنی جایی که کمپ پیشرفته در آن قرار میگیرد. این مسیر از بخشی از تیغههای سنگی، بخشی از یخ و برف و بخشهای فنی بسیار معروفی که با نامهای House’s Chimeny و Black Pyramid شناخته میشوند. بخش بالایی هرم سیاه منطقهای بسیار خطرناک، در معرض بهمن که دارای شیبهای بسیار زیاد است و سپس به قله میرسد. بخش نهایی دهلیزی است که با نام باتلنک شناخته میشود که کوهنوردان را نزدیک به سراکی یخی قرار میدهد که در بخش شرقی قله قرار گرفته است. ریزش یکی از این سراکها در سال 2001 سبب شد تا هیچ کوهنوردی در سالهای 2002 و 2003 نتواند به قله دست یابد. در 1 آگوست 2008، 11 کوهنورد از اکسپدیشنهای مختلف در طی چندین مجموعه اتفاقات که شامل ریزش یخ بود 11 کوهنورد به کام مرگ کشیده شدند.
بخش شمالی K2. بخش شمالی در مرکز تصویر قرار گرفته است
دقیقا در مقابل یال آبروزی یال شمالی است، که از جبهه چین صعود میشود. این جبهه به دلیل سخت بودن دسترسی و عبور از رودخانه شاکسگام که ریسک بالایی دارد به ندرت صعود میشود. علی رغم شلوغ بودن بیس کمپ مسیر آبروزی معمولا یک یا دو تیم فقط در بخش شمالی فعالیت میکنند. همچنین این مسیر از لحاظ فنی نیز دشوارتر از مسیر آبروزی است، شیبی بسیار بیشتر و طولانی دارد، کمپ 4 که با عنوان لانه عقاب شناخته میشود در ارتفاع 7900 متری (25،900 فوت) جای گرفته است و سپس تراورسی با شیب بسیار زیاد از مجموعه یخچالهای معلق انجام میگیرد که به سمت چپ انجام میگیرد تا بتوانند به دهلیز منتهی به قله دست یابند.
در کنار صعود ژاپنیها، در سال 1990 نیز صعود بسیار قابل توجهی از جانب گرگ چیلد، گرگ مورتیمر و استیو سونسن انجام گرفت که بالاتر از کمپ 2 به شکل آلپی انجام شد و از طناب ثابتهای کار گذاشته شده توسط تیم ژاپنیها استفاده شد.
یالی طولانی و تیز، در بخش بالایی مسیر آبروزی تمام میشود. این مسیر برای اولین بار در سال 1976 توسط لهستانیها تلاش شد (ولی منجر به صعود قله نشد). این مسیر در سال 1978 توسط تیم 4 نفره آمریکایی تا قله طی شد.
این مسیر برای اولین بار در سال 1981 صعود شد. مسیر از یخچال دور افتاده نگرتو آغاز میشود و از میان مسیر پیش بینی نشده بین یخ و سنگ عبور میکند.
مسیری بسیار فنی و دشوار. اولین بار در سال 1986 توسط تیمی لهستانی-اسلواکی صعود شد. از آن زمان تاکنون علی رغم تلاشهای بسیار زیاد، جوردی کورومیناس تنها کسی است که توانست به قله دست یابد.
مسیری کاملا در معرض بهمن، بسیار فنی و دشوار و بسیار خطرناک. در جولای 1986، یرزی کوکوچکا و پیتروفسکی توانستند به قله دست یابند. در حین پایین آمدن پیتروفسکی کشته شد. این مسیر از بخش جنوب شرقی آغاز میشود و سپس با گذر از منطقهای تمام پوشانده شده از پرتگاهها و دیوارههای برفی به منطقهای بسیار خطرناک میرسد، راهرو چوب هاکی نام این بخش از مسیر است و تا زمانی که به مسیر آبروزی، در 300 متری زیر قله، برسد بسیار خطرناک به شمار میرود. این مسیر از جانب رینهولد مسنر به عنوان مسیر خودکشی شناخته میشود و هیچکس دیگر نتوانسته است آن را تکرار کند.
اولین صعود از این جبهه توسط تیمی ژاپنی انجام شد. این مسیر در بخش چینی قله قرار دارد. این مسیر به خاطر سنگها و تپههای برفی و یخی نامنظم که تا قله ادامه دارد شناخته میشود.
منتهی به مسیر شمالی است و در سال 1991 صعود شد.
منتهی به مسیر آبروزی است و ایمنتر از این مسیر به شمار میرود دلیل آن نیز عدم درگیری با هرم سیاه در این مسیر است که اولین مانع در مسیر ابروزی به شمار میرود. این مسیر در سال 1994 توسط تیمی اسپانیایی-باسکی صعود شد.
صعود فنی بسیار دشوار در ارتفاع بالا. برای اولین بار توسط تیمی روس در سال 2007 صعود شد. این مسیر تماما از شکافهای سنگی و دهلیزهای پوشیده از برف تشکیل شده است.
استفاده از کپسول اکسیژن
برای اغلب افرادی که K2 رو صعود کردهاند استفاده از کپسول اکسیژن گزینه مهمی نبوده است و اغلب تیمهای سبک میتوانند فعالیت بهتری بر روی این قله داشته باشند. هر چند سال 2004 افزایشی در تعداد کوهنوردانی که از کپسول اکسیژن بهره گرفتند مشاهده شد؛ 28 نفر از 47 نفری که به صعود این قله پرداختند از کپسول اکسیژن استفاده کردند.
زمانی که تلاش برای صعود بدون اکسیژن است، هم هوایی مناسب اهمیت بسیار بالایی دارد تا شخص درگیر بیماری ارتفاع نشود. قله K2 بسیار بالاتر از ارتفاعی است که امکان وقوع HAPE و HACE وجود دارد. بالاتر از ارتفاع 8000 متر (26،000 فوت) با عنوان منطقه مرگ شناخته میشود.